به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
.
.
.
.
.
.
.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد... شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟
منبع:سایت تحلیلی خبری عصر ایران
» 1dust
کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است، مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مردک گفت من روماتیسم ندارم
اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است
منبع:Dastanak.com
» 1dust
منبع:ghatreh.com
» 1dust
چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به
داخل گودالی عمیق افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی
دیدند که گودال چقدر عمیق است، به دو قورباغه دیگر گفتند که راه چاره ای
برای خروج از چاله نیست و شما به زودی خواهید مُرد.
دو قورباغه، این
حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توان کوشیدند تا از گودال بیرون بپرند.
اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند
از گودال خارج شوند.
بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت و سر انجام به داخل گودال پرت شد و مُرد.
قورباغه
دیگر اما با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه
قورباغه ها فریاد می زدند که تلاشِ بیشتر فایده ای ندارد، او مصمم تر می
شد؛ تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد.
وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟»
معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند.
منبع:سایت تحلیلی،خبری عصر ایران
» 1dust
داستان کوتاه(سه شنبه 89 شهریور 30 ساعت 6:11 عصر )
یکی از دبیرستان های تهران هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشاء این مطلب داده شد که ""شجاعت یعنی چه؟"" محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود : ""شجاعت یعنی این"" و برگه ی خود را سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته بود ! اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون ...استثنا به ورقه سفید او نمره 20 دادند فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونست باشه؟ دکتر شریعتی
منبع:dastanak.com
» 1dust
موضوعات پر طرفدار:
اس ام اس
تم سونی اریکسون
لیست آخرین یادداشت ها: