آیا شور عشق یا همان عشق رمانتیک قابل اعتماداست؟ آیا در بین همهی اقوام و ملتها شور عشق وجود دارد؟ آیا عشق نوعی بیماری است؟
شور عشق (یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیرقابل اعتماد است. شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست.
? شور عشق؛ استارت یا سوخت
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل میکنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمیتوانیم فقط با استارتزدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم.
شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد- مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاهی که از کارکرد مغز عکس میگیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند و عکس آنها را نشانشان داد.
کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمتهایی فعال میشود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمتهایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال میشود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف مادهی مخدر به فعالیت میافتد. این قسمتهای مغز، تشکر فوری را اعلام میکنند، و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمتهای دیگری هم دارد که مربوط به پاداشهای طولانیمدت است.
دو پژوهشگر دیگر به اسمهای بارتل و ذکی آمدند همین کار را روی کسانی کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند- همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است.
عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمتهایی از مغز آنها را فعال میکند که مربوط به «پاداشهای بلندمدت» است- همان قسمتهایی که وقتی شما به شغل مورد علاقهتان فکر میکنید یا موسیقی مورد علاقهتان را گوش میکنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
نتیجهی این پژوهشها نشان میدهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکنندهی چیزهایی است که قابل اتکا نیستند، عشق رمانتیک هم که دستمایهی شعر و غزل و رمان و فیلمهای زیادی شده است و چیز قشنگی هم هست قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه قابل اعتماد، اصیل و ماندگار است.
? بعضی اقوام اصلاً نمیدانند عشق چیست؟
عشق رمانتیک نه تنها کوتاهمدت و غیرقابل اتکاست که حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همهی اقوام و ملتها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همهی جوامع و فرهنگها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما میشناسیم میشناسند؟
دو پژوهشگر به نامهای یانکویچ و فیشر، ??? فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که در ??? فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد؛ اما در ?? قومیت، هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات، شعر و هنرشان هیچ اشارهای به این شور عاشقانه نشده است؛ اما تشکیل خانواده میدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و برای آنها فداکاری هم میکنند.
یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم میبینیم در آن فرهنگها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمهی هر زندگی است؛ بلکه همان موتور محرک اولیه است. ?? قومیت از این موتور استفاده نمیکنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن میشوند.
در پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیدهاند که «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواجتان باشد یا نه؟» ?? درصد آنها جواب مثبت دادهاند. یعنی گفتهاند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.» اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیدهاند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» ?? درصد مردان و ?? درصد زنان گفتهاند در نهایت با فردی ازدواج کردهاند که عاشقش نیستند و رابطهی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.
? عشق نوعی بیماری است؟!
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شدهاند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری پاتولوژیک است یا نه؟» و جالب است بدانید روانشناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کردهاند.
در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم میآورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی میکند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی میشود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ?? بار دستهایش را بشوید و اگر ? بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب میشود و نمیتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلولهای پلاکت خون بیمار افزایش پیدا میکند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند.
پس عشق یک حالت وسواس اجباری ایجاد میکند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادتهای خاصی میشود که نمیتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل میکند.
? هوش عاطفیات را بالا ببر
با تمام این حرفها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیدهاند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریهای شکل گرفت که اگر برخی شباهتهای اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود میآید که میتواند ازدواج موفق را تضمین کند.
اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمیافتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاقها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق میافتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهتهایی به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغییر کردهاند.
پس خیلی وقتها مشکل اینجاست که آدمها تغییر میکنند؛ اما با هم تغییر نمیکنند: در دو مسیر یا با سرعتهای متفاوتی تغییر میکنند. پس حالا این سوال به وجود میآید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز میتواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوجها را تضمین کند؟»
پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که هوش عاطفی یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک میکند به احساساتمان آگاه باشیم. بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم. آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم. ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک میکند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان میشویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مسالهای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل میگیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدیترین نقش را دارد.
اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند میتوانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگیشان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود.
? چه قدرعاشق هستید؟
عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ میدهد. برای خیلی از روانشناسها مطالعه این پدیده جالب است. بعضیها مانند استرنبرگ حتی نظریهای علمی درباره عشق دارند.
استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد.
اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد میلنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و میخواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟
این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است و خوب، معلوم است که بیشتر برای دانشجوها کاربرد دارد.
? چگونه از این تست استفاده کنیم؟
عبارات زیر را بخوانید. معشوقتان را تصور کنید و نام معشوقتان را به جای کلمه او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد ?، اگر نسبتا موافق بودید، عدد ?، اگر کمی موافق بودید عدد ?، اگر عبارت را هم درست میدانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد ?، اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد ?، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ? و اگر بهطور کامل مخالف بودید عدد ? را جلو عبارت بنویسید.
?) برای رسیدن به او خیلی عجله دارم. ؟
?) او را خیلی جذاب میدانم. ؟
?) او نسبت به بیشتر مردم، عیبهای کمتری دارد. ؟
?) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام میدهم. ؟
?) به نظر من، او خیلی دلربا است. ؟
?) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم. ؟
?) وقتی با هم کاری را انجام میدهیم، کار برایم خیلی خوشایند است. ؟
?)دوست دارم که او حتما مال من باشد. ؟
?) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت میشوم. ؟
??) خیلی وقتها به او فکر میکنم. ؟
??) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد. ؟
??) وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم. ؟
??) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم. ؟
??) خیلی به او علاقه دارم. ؟
? راهنمای نمرهگذاری:
حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشتهاید، با هم جمع بزنید.
ـ شمایی که بالای ?? نمره آوردهاید، وضعتان خراب است. شما بدجوری عاشق شدهاید و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهاید، در عشقتان هیچ شکی نمیتوان کرد.
ـ اگر نمرهتان حول و حوش ?? تا ?? میچرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.
ـ اما اگر نمرهتان بین ?? تا ?? باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشقاید.
ـ کسانی که از ?? پایینتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.
ـ کسانی که از ?? پایینترند، به هیچوجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق.
منبع: iranhealers.com
پورتال سیمرغ ( www.seemorgh.com )
aftab.ir
» 1dust
1- تمرکز کردن را تمرین نمایید.
2- با صدای بلند بخندید.
3- بخوابید.
4- یک آواز و یا یک آهنگ را زمزمه نمایید.
5- در کارها نظم و ترتیب داشته باشید.
6- در گفتن نه محکم باشید.
7- لیست کارهایتان را تهیه نمایید
8- در هر زمان فقط یک کار انجام دهید و روی آن تمرکز کنید.
9- باغبانی کنید.
10- به اخبار گوش ندهید.
11- یک حیوان خانگی را در منزل نگهداری کنید.
12- هوا را خوشبو کنید.
13- به دیدن یک مکان ساکت بروید.
14- داوطلب کمک به دیگران شوید.
15- اوقاتی را به تنهایی بگذرانید.
16- با دقت (تمرکز) راه بروید.
17- به روابط نزدیک و صمیمی اهمیت بدهید.
18- از روان خود مراقبت نمایید.
19- نعمتهای زندگی خود را حساب کنید.
20- به آینده امیدوار باشید.
منبع:وب سایت دکتر کامران صداقت(www.sadaghat.org)
» 1dust
میخواهیم ببینیم که سردرد میگرنی از کجا میآید؟ دردی کورکننده و پرفشار که زندگی را برای ما تیره و تار میسازد. دردی تحملناپذیر همراه با فشار شدید به شقیقهها و کاسه ی چشم از درون، سردردی همراه با تهوع و بیمیلی شدید به غذا، سردردی که موجب حساستر شدن ما به تمام عاملهای بیرونی از قبیل نور، صدا و حرف و حدیثها گشته و اغلب ما را وادار میکند تا ساعتها و یا حتی روزها به گوشه? دنج و تاریکی پناه ببریم. دردی که کلافهمان میکند و بسیار آزاردهنده است.
در بیشتر موارد، سردردهای میگرنی بهدلیل یک فشار روحی، روانی و یا محیطی آغاز میگردند و اغلب به دنبال این فشار، فشار خون بالا رفته و خون، گرم و غلیظ و پرفشار میگردد. حال اگر این خون گرم و غلیظ و پرفشار، به مغز برسد، بهدلیل گرم و غلیظ و پرفشار بودن، بهطور حتم به سلولها و عروق مغز آسیب خواهد رسایند (درست مانند آنکه پای یک گلدان گل، آب جوش بریزیم)، سلولهای مغزی میسوزند، میمیرند و یا این خون گرم و پرفشار، عروق مغزی را متلاشی کرده و سبب خونریزی مغزی میگردد یا بهدلیل غلیظ بودن، لخته شده و در یکی از عروق مغزی و یا عروق دیگر بدن، انسداد ایجاد کرده و سبب سکته در آن قسمت از مغز یا بدن میگردد. مانند سکته? مغزی، سکته? قلبی، سکته? روده،سکته? چشم، سکته گوش و ... .
(سکتهها بهطور معمول بهدلیل انسداد یک رگ تنگ شده توسط یک لخته? خون یا یک ذره? چوبی و یا یک ذره? کلسیم ایجاد میگردند و از آنجائی که خونرسانی به آن قسمت از اندام قطع میگردد، سلولهای آن قسمت، مرده و از کار میافتند، در نتیجه، آن قسمت از بدن یا مغز از کار میافتد).
ولی، هرگز نگران نباشید زیرا خداوند رحمان، مکانیسمی را در بدن ما تعبیه کرده است تا هرگاه به خون ما پرفشار و غلیظ و گرم شد و خواست از عروق مغزی عبور کند، رگهای مغز به سرعت تنگ شوند و این تنگی عروق مغزی است که موجب سردرد میگرنی میگردد.
حال با اینکه خون، گرم و غلیظ و پرفشار است، اما دیگر بهدلیل تنگ شدن رگهای مغزی نمیتواند با همان شدت عبور کند. پس آسیبرسانی به مغز کاهش یافته و یا بهطور کلی مرتفع میگردد.
حال میبینیم که این سردرد کورکننده و فلجکننده یکی از نعمتهای خداوند در زندگی ما است و اگر این تنگ شدن عروق مغزی که به دنبال خود، سردرد میگرنی را ایجاد میکند؛ نبود، احتمال داشت تا چه حد آسیب به سلولها و عروق مغزی و یا حتی سلولها و عروق دیگر بدن وارد گردد.
تمام مسائل و سختیهای زندگی نیز، چنین هستند. زمانیکه وارد زندگی ما میگردند، همه درد و رنج هستند، اما ما نمیدانیم که در پس این درد و رنج و این همه مصیبت، همه چیز در عالیترین شکل خود و به نفع ما است. گذر زمان، این را به ما ثابت میکند که این سختیها و مشکلها فقط آمدهاند تا به ما چیزی بیاموزند و یا برای ما چیزهای خوبی بیاورند. سالها بعد که به آن بیماری، گرفتاری و یا مصیبت میاندیشیم، میبینیم که همگی به نفع ما بوده و برای ما رشدی شگفتانگیز و اتصالی کم یا زیاد را به همراه داشته است.
همه? ما دیدهایم آنان که بیشتر مصیبت کشیدهاند، بسیار قویتر و در ضمن، متصلتر به معنویات هستند تا افراد عادی، ضمن آنکه میدانیم هیچگاه امتحان دبیرستان را از یک محصل دوره ابتدائی و امتحان دانشگاه را از یک دانشآموز دبیرستانی نمیگیرند. پس هرگاه مشکل و یا مسئلهای پیش آمد؛ هر چه قدر بزرگتر و سهمگینتر بود، بیشتر خدا را شکر میکنیم. زیرا که روح ما نیز آنقدر بزرگ شده است که امتحانهای دوره? دکترا و فوقدکترا را پس بدهد. حواسمان باشد هر آنچه که وارد زندگی ما میگردد، از ثروت، مقام، خوشبختی و ... تا بدبختی، گرفتاری، بیماری، تنگدستی و ... همه و همه وسیلهای برای امتحان ما است تا به کلاس بالاتر رویم و باز حواسمان باشد که ما میتوانیم و باید در این امتحانها قبول شویم و به درجههای بالاتری دست یابیم. پس با پروژههای زندگی که هر یک از آنها سردرد میگرنی است، صبورانه و با تعمق، برخورد کنیم و ببینیم که چه میخواهند به ما بگویند و یا بیاموزند.
? سردرد میگرنی میخواهد به ما چه بگوید؟
میخواهد بگوید که حساس هستی؛ خوب به خود تسلط نداری؛ نمیتوانی در هر شرایطی خودت را آرام نگاه داری؛ پذیرش تو از زندگی و شرایط آدمهای اطرافت، کم است. نمیتوانی به خود بگوئی این آدم و این شرایط زندگی من، همین است که هست، من باید آن را همانطوری که هست، بپذیرم و با آن کنار بیایم، زیرا اگر قرار بود طور دیگری باشد، خداوند رحمان خودش خوب بلد بود که شرایط را طور دیگری بسازد. پس حال که نساخته، این نیست که بلد نبوده، بلکه این است که آن شخص و یا آن شرایط میخواهد چیزی به من بگوید و یا چیزی به من بیاموزد. حال با بالا بردن سطح پذیرش خود، میتوانی با آن فرد و یا آن شرایط، راحت کناب بیائی، بدون آنکه به جسم و روح عزیزت آسیب برسانی. گاهی نیز میتوانی بگوئی که هیچکس و یا هیچ چیزی در این دنیا ارزش آن را ندارد که من بخواهم جان و روح عزیزم را به خاطر آن، آسیب بدهم و این سردرد فقط آمده است تا به من بگوید که تو باید روی خودت کار کنی و خودت را تغییر دهی نه هیچ کس یا هیچ چیز دیگری را.
حال که متوجه شدیم که این سردرد برای چه آمده است، باید کمی هم مراقب سلامت، استراحت، نوع تغذیه و حتی تفریح خود باشیم و علاوه بر اینها، ورزش و پیادهروی را فراموش نکنیم بهخصوص ورزشهای ریلکس شدن را که در مبحثهای قبلی مرور کردیم تا تعادل و توازن خوبی در روح و روان و جسم خود برقرار سازیم و به امید خدا به سلامتی کامل روحی، روانی، جسمی، عاطفی، ذهنی و فکری برسیم.
? درمان میگرن
گفتیم که درد میگرن بهدلیل گرم و غلیظ و پرفشار شدن خون از یک طرف و تنگ شدن عروق مغزی از طرف دیگر، اتفاق میافتد. پس اگر بتوانیم خون خود را خنک و کمفشار و رقیق سازیم، سردرد قطع میگردد. چگونه میتوانیم خون خود را خنک کنیم؟
برای دوستانی که رفتن به حالت ”آلفا“ را میدانند، بهتر است تا این تکنیک را در حالت ”آلفا“ روزانه انجام دهند تا به آن شرطی شوند و خدای ناکرده موقعی که سردرد شروع شد، بدون رفتن به حالت ”آلفا“ نیز از آن استفاده کنند ولی کسانی که رفتن به ”آلفا“ را بلد نیستند، نیز میتوانند همین تمرینها را در موقع بروز سردردهای میگرنی انجام دهند. در هر دو حالت، نتیجه خواهیم گرفت ولی با درصدی از تفاوت.
دو کاسه? یخ برمیداریم. در جائی ساکت و آرام قرار میگیریم. دو کاسه? یخ را در ظرف خود قرار داده و دستهایمان را در این دو کاسه فرو میبریم. چشمها را بسته به خود پیام میدهیم که این یخها دارند دستهای من را خنک میکنند. دستهای من خنک و خنکتر میشوند. کف دستهیم بهطور کامل خنک شده از دستهایم بالا میرود و وارد سیستم گردش خون من شده است و حالا با گردش خون به طرف قلب من میرود. حال خون خنک شده در سیستم گردش خون من و در قلب من جریان دارد. این بار خون خنک از قلب من به طرف مغزم جاری میگردد و حال خون خنک و سالم وارد عروق مغزی و سلولهای مغز من میگردد و چندین بار خون خنک را در مغز میچرخانیم، کم کم عروق مغزی نیز به شکل و اندازه? طبیعی و سالم خود بازمیگردند.
همانگونه که گفتیم، اگر این تمرین را روزانه در وضعیت آلفا، زمانی که درد نداریم، انجام دهیم، به آن شرطی میشویم و با انجام آن در زمانیکه درد داریم، حتی بدون ”آلفا“ رفتن نیز میتوانیم سردرد را قطع کنیم ضمن آنکه از آسیب رساندن به تمام بدن و بهخصوص مغز خود جلوگیری کردهایم. دوستانی که رفتن به وضعیت آلفا را میدانند، فقط در موقع درد، این تمرین را انجام دهند ولی در مدتی طولانیتر، تا سردردشان قطع گردد.
اما کار بهتر، آن است که با انجام ورزشهای ریلکس شدن و مدیتیشن که در گذشته آموختهایم، همیشه خود را در وضعیت آرام و آرامش نگاه داریم تا هر چیزی نتواند فشار خون ما را بالا ببرد و مشکلهای بعدی را ایجاد کند.
منبع:parsiteb.com
» 1dust
» 1dust
مفهوم تابع یا پردازه، در سراسر ریاضیات نوین و دیگر دانشها و در همه? سطوح از ارزش بسزایی برخوردار است. این مفهوم در ابتدا در حساب دیفرانسیل و انتگرال که بیشتر به مطالعه توابع حقیقی و بررسی حد و مشتق و انتگرال آنها میپردازد شکوفا شد.
برای نمایش متن مقاله روی ادامه مطلب کلیک کنید.
ادامه مطلب...
» 1dust
موضوعات پر طرفدار:
اس ام اس
تم سونی اریکسون
لیست آخرین یادداشت ها: